هوای رفتن
می خوام یه قصری بسازم
پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و
یه شب مهتابی باشه
امشب می خوام از آسمون
یاسهای خوشبو بچینم
امشب می خوام عکس تو رو
تو خواب گل ها ببینم
آاشکی بدونی چشمات رو
به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو
به صد تا دریا نمی دم
آاش تو هوای عاشقی
همیشه پیشم بمونی
از تو آتاب زندگی
حرفای رنگی بخونی
حتی اگه دلت نخواد
اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو یادم میاد
وقتی آه بارون می زنه
امشب می خوام برای تو
یه فال حافظ بگیرم اگر آه خوب در نیومد
به احترامت بمیرم
امشب می خوام رو آسمون
عکس چشات رو بکشم
اگر نگاهم نکنی
ناز نگات رو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم
به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف
رنگ گل شقایقه
یه وقتی آه من نبودم
بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی
پر نزنی تنها نری
وقتی آه اینجا بمونی
بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن آه آنی
مرگ گلهای مریمه
خلوت یک شاعر
آاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت آمی ارزانی یود
آاش اگر گاه آمی لطف به هم میکردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
آاش به حرمت دلهای مسافر هر شب
روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود
آاش دریا آمی از درد خودش آم می آرد
قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود
آاش به تشنگی پونه آه پاسخ دادیم
رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود
مثل حافظ آه پر از معجزه و الهامست
آاش رنگ شب ما هم آمی عرفانی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه آه بارانی بود
آاش سهراب نمی رفت به این زودی ها
دل پر از صحبت این شاعر آاشانی بود
آاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد
و به یادش همه شب ماه چراغانی بود
آاش اسم همه دخترآان اینجا
نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود
آاش چشمان پر از پرسش مردم آمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود
آاش دنیای دل ما شبی از این شبها
غرق هر چیز آه می خواهی و می دانی بود
دل اگر رفت شبی آاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
حدس
و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر آوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر آرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از آنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می آنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو آمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و آاش گفته بودی از همان نگاه اولت
آه بعد من دوباره دوست انتخاب می آنی
یک فکر دیگر
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم
تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را این بار باور میکنم
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز آمتر می آنم
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم
صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز آن
من هم ضریح عشق را غرق آبوتر میکنم
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانه ام آه با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم
می دونم
زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم
تو میگی یه روزی مال من میشی
اما موندت محاله می دونم
تو میگی شبا دعامون می آنی
چشمه چات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه آاملمهلاله می دونم
تو میگی پرنده شیم بریم هوا
غصه ما دو تا باله می دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله می دونم
طاقتم دیگه داره تموم میشه
صبر تو رو به زواله می دونم
آره می ری و نمی پرسی آه این
دل عاشق در چه حاله می دونم